راز لب تشنه
عقل آمد و پنداشت که از عشق گریزی است
بیچاره ندانست در این ورطه پشیزی است
کم یوسف ما را به تمسخر بنشینید
وقتی که به دست همه تان چاقوی تیزی است
+ نوشته شده در پنجشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۳ ساعت توسط
|
عقل آمد و پنداشت که از عشق گریزی است
بیچاره ندانست در این ورطه پشیزی است
کم یوسف ما را به تمسخر بنشینید
وقتی که به دست همه تان چاقوی تیزی است