تقدیم به شاعر شهید علی رشم

 

 

این مصلحت اندیشی عقل از دل غمبار خواهد رفت

داعش از استان صلاح الدین و اَلاَنبار! خواهد رفت

 

دل بُقعۀ ویران حُجر بن عدی آباد خواهد شد

آوازه اش تا عمق جان تا میثم تمّار خواهد رفت

 

بازار اگر از مصر تا کنعان  اگر از غزّه تا بغداد

خواهان یوسف هر که شد تا آخر بازار خواهد رفت

 

ای خستۀ جا مانده از امروز و از هر روز عاشورا

برخیز اگرنه کاروان با کاروان سالار خواهد رفت

 

روح مریدان علی در عالم خاکی نمی گنجد

حتی اگر در را ببندی یک شب از دیوار خواهد رفت

 

 

صراط مُنکسر / کسی آنسوی حسینیّه

 

شبی از غم های مرتضی

برابری می کند با تمام بار امانت الهی

که تو هر دو را یکجا به دوش گرفته ای

نیفتی ای پهلوی شکسته

دست به دیوار کجا می روی ای صراط مُنکسر

ای کسرۀ زیر نقطۀ بای بسم الله

ای تکیه گاه علی

افتادنت افتادن حسین است از اسب

دست از عباس

چادر از سر کائنات...

 

 

کو شب قدر که قرآن به سر از تنگ دلی

هی بگویم بعَلیّ ٍ بعلی ٍ بعلی

 

مطلعُ الفجرشب قدر، سلام تو خوش است

اُدخلوها بِسلام ٍ ابدیّ ٍ ازلی

 

اولین پرسش میثاق ازل را تو بپرس

تا الستانه و مستانه بگوییم بلی

 

همه قدقامتیان را به تماشا بنشان

تا مؤذن بدهد مژدۀ خیر العملی

 

کسی آنسوی حسینیّه نشسته است هنوز

همه رفتند شب قدر تمام است ولی

 

باز قرآن به سرش دارد و هی می گوید

بحسین بن علی ٍ بحسین بن علی